بیستمین جلسه درس " گفتار مطالعات عالی زنان "

شناسه نوشته : 27497

1398/11/20

تعداد بازدید : 194

بیستمین جلسه درس

بسم الله الرحمن الرحیم

درس گفتار مطالعات عالی زنان

جلسه بیستم

شرایط احراز حدیث:

1.      احراز صدق روایت

2.      احراز صحت محتوا

استناد در مسائل اعتقادی نیاز به شرط قوی تری دارد و فقط احراز صدق روایت کفایت نمی کند باید یقین آور داشته باشیم که محتوا هم از معصوم صادر شده است. شرط دوم ناظر به همین مسئله است.

ما می خواهیم به یک شخصیت بزرگواری کلامی را نسبت دهیم، باید مجوز نسبت داشته باشیم پس باید سلسله سند صحیح باشد. از طرفی دیگر می دانیم که معصوم  باطل بر زبانش جاری نمی شود پس باید شرط دوم هم احراز شود. این صحیح بودن  در محتوا از طریق علم، قرآن و سنت به دست می آید.

تا این دو شرط احراز نشود نمی توان حدیث را حجت دانست.

 در مواجهه با حدیث سه مرحله مدنظر است:

1.      احراز صدور

2.      احراز اصالت متن

3.      اعمال قواعد فقه الحدیثی

احراز اصالت متن:

در احراز اصالت متن چهار مسئله باید بررسی شود:

1.      نقل به معنا:

اطمینان حاصل کنیم که این لفظ همان لفظ امام است نه این که راوی دخالت در استعمال لفظ هایی نزدیک به هم داشته باشد. مثلا واژه های دین، ایمان و اسلام به هم نزدیک هستند و ممکن است امام علیه السلام لفظ «دین» را به کار برده اما راوی از لفظ جایگزین یعنی «ایمان» استفاده کرده است.  اگر این اطمینان به دست نیاید استناد دچار مشکل می شود.

به نظر می رسد غالب روایات نقل شده از اهل بیت علیهم السلام  نقل به معنا شده اند.  علمای سنتی قائل به این هستند که همه الفاظ استفاده شده عین همانی است که معصوم علیه السلام استفاده کردند، مبنای این حرف هم وثاقت راوی است. مثلا در  خطبه 84 نهج البلاغه واژه «نواقص الایمان» آمده اما در کتب دیگری غیر از نهج البلاغه و حتی برخی از نسخه های نهج البلاغه «نواقص الدین» ذکر شده  است، به حسب ظاهر دین و ایمان با هم فرق نمی کنند در حالی که یک ادیب و لغت شناس بین این  دو فرق می گذارد. ایمان یک حالت درونی است که در خلقیات تأثیر می گذارد اما دین به معنای برنامه و تکلیف است.

اگر نواقص الدین باشد به معنی این است که زن ها در شرایط خاص تکلیف شان کمتر است که با واقعیت هم تطبیق دارد اما اگر نواقص  الایمان در نظر بگیریم کار سخت تر خواهد شد.

به نظر می رسد  اصل این است که نقل به معنا شده (نه نقل به عین الفاظ) مگر این که خلاف اش اثبات شود لذا نمی توان غلیظ ترین معنا را آورد بلکه باید از کمترین معنا استفاده کرد. این را نباید گفت چون مقام امام بوده و مثلا گوینده زراره است نقل به معنا صورت نگرفته است. نقل به معنا یک امر عقلایی است. به عنوان شاهد، زراره و محمدبن مسلم در جایی می گویند به امام علیه السلام می گویند ما نمی توانیم عین کلام را بیاوریم آیا اشکال دارد؟ امام می فرماید خیر! پس نقل به معنا هم جایز و هم رایج بوده است.

بنابراین اگر یک حدیث را با الفاظ متفاوت دیدیم در واقع آن حدیث با راویان متفاوت بوده است. در این حالت باید قدر متیقن (مفهوم حداقلی) را از فهم در این احادیث در نظر گرفت.

مرحوم بروجردی نیز این رویه را پیش می گرفتند.

شاهد دیگر خود قرآن است. اختلاف در قرائات همان نقل به معنا است. دو موسوعه 12 جلدی از اختلاف در قرائات داریم. پس این اختلاف در احادیث هم به طریق اولی وجود دارد.

2.      تقطیع:

ممکن است کسی که راوی است بخشی از حدیث را که به نظرش مهم است جدا کرده باشد. این تقطیع در سه مرحله انجام شده است:

-        در زمان حضور معصوم علیه السلام

-        کتب اربعه وقتی از دوره نقل الشفاهی خواستند جابجا کنند تقطیع صورت گرفته است

این تقطیع مشکل ساز است. باید سعی کنیم به متن اصلی دسترسی پیدا کنیم. در متن اصلی مطلب خیلی بیشتری می توانیم به دست بیاوریم.

در کتب حدیثی فقط صحیفه سجادیه و نهج البلاغه هستند که به نسبت متن اصلی آورده شده است. بقیه همه به صورت تقطیع هستند که مخل به فهم دقیق خواهند بود.

مثلا در کتاب جامع الاحادیث خواستند متن های تقطیع شده وسائل الشیعه را جبران کنند.

معمولا احادیث یا سخنرانی یا درس یا نامه یا سوال و جواب بوده است. در حالی که الان متن های طولانی کمتر داریم.

3.      تحریف: تغییرهای عمدی

گاهی یک جمله به یک روایت اضافه شده است.به عنوان مثال: روایت درباره نام امام زمان علیه السلام در حدیث امام رضا علیه السلام است که وقتی  به نام امام رسیدند بلند شدند و دست روی سرشان گذاشتند. در حدیث اصلی نبوده است!

4.      تصحیف: اشتباهات نوشتاری یا شنیداری

بحث مهم بحث نقطه گذاری است. متن های اولیه نقطه نداشتند. مثلا «خیر العباده اخفاها» و «خیر العیاده اخفاها» بدون نقطه عین هم هستند.

بعد از این چهار مرحله مطمئن می شویم که این عبارت  عین اش یا به جمله اش (اگر نقل به معنا را بپذیریم) از معصوم علیه السلام است.

مرحله سوم: بکار بردن قواعد فقه الحدیثی:

1.      تشکیل خانواده حدیث:

مرتبطات، مخالفات، مضادات و موافقات و قول و فعل ها را جمع کنیم. مثلا بحث مشورت با زن، کل روایات مربوط به مشورت را جمع کنیم می بینیم که این موضوع عجیبی نیست. مثلا یک سری روایات در مورد مرد داریم و یک سری در مورد زن و یک سری کلی. اگر این ها کنار هم جمع شود آن حساسیتی که می گویند با زن ها مشورت نکنید کمتر می شود. مثلا در احادیث از مشورت با مردی که عاقل نباشد حذر داده شده است.

2.       کشف معانی الفاظ: واژه ها، ترکیب ها در آن زمان چه معنایی داشته اند. آیا عقل به همان معنایی بوده، الان هم می فهمد؟

این زمینه را برای فهم بهتر حدیث فراهم می کند. بسا اوقات که یک لفظ به خاطر جابجایی کل معنا را خراب می کند. مثلا کلمه قهوه در دوره صفویه ، چند رساله در حرمت استعمال قهوه نوشته شد چرا که با معنایی که در آن زمان که قهوه به معنای نوعی مسکر بوده اشتباه گرفته شده است. در ترکیب ها هم همچنین است فرض کنید مثلا «سکلتک امک» می گویند چطور می شود امام با آن ادب این بیان را داشته است؟! در حالی که ممکن است این ترکیب این معنای بد را الان دارد در آن زمان نداشته است.

3.      کشف مراد: مراد جدی  معصوم باید کشف شود.

اولا باید تاریخ صدور سخن را بدست بیاوریم چون ممکن است مطلب ناظر به شخص، شرایط و زمان بوده است. مثلا روایتی که پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا و امیرالمومنین علیهما سلام  فرمودند: «کارهای داخل خانه برای زن و بیرون خانه برای مرد»، علاوه بر آن که زمینه فرمایش را در نظر نگرفتند که حضرت صدیقه سلام الله علیها از کثرت کار شکایت کردند و به این نکته هم توجه نشده که در آن زمان کارهای داخل خانه خیلی زیاد بوده است. در حالی که الان ماهیت کارهای خانه خیلی فرق کرده است. کارهای خانه با توجه به آماده بودن همه چیز بسیار کمتر از گذشته است. آن جمله بر فرض صحت صدور مربوط به آن فضا است.

بر همین اساس می توان فهمید که این مطلب آیا یک  قاعده است؟ یا برای یک شخص بوده؟ یا دائم یا موقت است؟

ثانیا: باید مسئله تقیه را بررسی کرد

ثالثا: این که آیا حکم حکومتی بوده یا حکم دینی است؟

در این مرحله باید به تعارض هم پرداخت.