نوزدهمین جلسه درس " گفتار مطالعات عالی زنان "

بسمه تعالی
درس گفتار مطالعات عالی زنان
جلسه نوزدهم
بررسی روایات
مقدمه اول:بین قرآن و سنت اشتراکات و افتراقاتی وجود دارد
نتایج مقدمه اول: قرآن منبع نخست است و حدیث در صحت خود وابسته به قرآن است
به جهت زیاد بودن حدیث و گستردگی فضای شکل گیری آن، کارهای علمی و پژوهشی پیرامون حدیث کمتر از قرآن صورت گرفته است
مقدمه دوم:
مراحل استناد حدیث
1. احراز صدور: وقتی با یک حدیث مواجه می شویم باید اطمینان از صدور آن پیدا کنیم (صدور اعم از سند است و سند جزئی از مرحله احراز صدور است و تمام مشکل احادیث با بررسی سند حل نمی شود.)
مراحل احراز صدور
الف: منبع حدیثی را مورد بررسی قرار دهیم و نسبت به آن اطمینان و وثاقت پیدا کنیم؛ مثلا اگر روایت در اصول کافی یا تفسیر علی بن ابراهیم باشد، در این مرحله قابل قبول است چون کتاب اصول کافی، کتاب روایی موثقی است.
منبع موثق باشد؛ یعنی از نویسنده شناخته شده و مورد اطمینان باشد، نسبت کتاب به آن نویسنده در کتب تاریخی و فهارس و تراجم ثبت شده باشد، ما بتوانیم نشان دهیم این کتاب همان کتابی است که نویسنده نوشته و در طول زمان کم و زیاد نشده است.
گاهی نویسنده ناشناخته است یا اینکه در تاریخ برای او چنین کتابی ثابت نشده، یا این نویسنده شناخته شده است برای او هم کتابی را اثبات می کنند اما این همانی بین متون وجود ندارد.
کتاب اسرار آل محمد صلی الله علیه و آله نویسنده اش معلوم نیست، و حتی نسبت نویسنده به آن کتاب هم معلوم نیست! پس روایات آن قابل اعتبار نیست.
علی بن ابراهیم قمی راوی موثق و شخصیت برجسته و استاد کلینی است کتاب اش محرز است اما کتابی که امروز هست معلوم نیست همان تفسیری باشد که علی بن ابراهیم نوشته است؛ چون در آن روایاتی هست که قابل خدشه است. ( در یکی از روایات نوشته شده «رجع الی قول علی بن ابراهیم» معلوم است شخصی حرفی را اضافه کرده و حالا می خواهد به حرف علی بن ابراهیم برگردد.»
گاهی نسبت کتاب به شخص محل اشکال است کتاب اصول کافی و فروع کافی مربوط به شیخ کلینی است اما در انتساب کتاب روضه به به شیخ کلینی محل تردید است.
پس به هر کتابی که می خواهیم مراجعه کنیم باید هر 3 مورد را در آن لحاظ کنیم.
برخی از کتب حدیثی داریم که از 3 مورد یکی اش محل اشکال است.
بین منابع دست اول و واسطه فرق است منابع اول قابل استنادند اما در منابع واسطه باید خود منبع بررسی شود.
در بحارالانوار بخش زیادی از کتبی که استناد شده، می بینیم نسبت کتاب به نویسنده مشخص نیست،
یا منبع خودش نیست یا جزء منابع پیشین هم نبوده است.
بین ضعف حدیث و جعل حدیث تفاوت هست هر حدیث ضعیفی دروغ نیست یعنی ما صحت آن را احراز نکردیم اما به عنوان میراث مسلمانها باقی می ماند مطلب را قبول می کنیم اما نسبت را در آن قبول نمی کنیم چون نسبت باید سلسله اش حفظ شود.
ب: سلسله سند: اگر کتابی سلسله سند ندارد از اعتبار ساقط است مثل نهج البلاغه که نویسنده اش مشخص است، نسبت کتاب با نویسنده مشخص است، در طول تاریخ هم هیچ شاهدی مبنی بر تغییر کتاب نداریم، اما کتاب سلسله سند ندارد؛ پس روایات نهج البلاغه قابل اعتنا نیست مگر اینکه در کتب معتبر تایید شده باشد. روایات بدون ذکر سلسله سند در بحث فقهی مشکل پیدا می کنند اما در بحث های اعتقادی و اخلاقی چون عقلانی است خیلی مشکل ایجاد نمی شود. در فقه به روایات مرسل نمی شود استناد کرد.
دروغ هم شامل کذب مخبری است هم کذب خبری، همیشه کذب خبری نداریم برخی اوقات کذب مخبری است، یعنی استناد اش دروغ است.
ج: بررسی راویان حدیث:
آیا روایت سند متصل دارد؟
باید راوی ها بررسی شود که مجهول یا مهمل نباشند مجهول نام اش در حدیث آمده اما در هیچ کتاب رجالی ثبت نشده، مهمل نامش در سند آمده اما در کتاب رجالی صفتی برایش ذکر نشده است
اگر صفت منفی هم برایش بگویند که دیگر قابل اعتماد نیست.
باید وثاقت راوی ها محرز شود وثاقت یعنی کسی که قول اش قابل اطمینان است امانت دار است لازم نیست عادل شرعی باشد عقلا برای استناد کردن به سخن کسی که در گفتن انضباط گفتاری دارد برای نقل کفایت می کند عدالت یعنی انضباط تمام رفتارها طبق ضوابط شرعی
د: بررسی متن: در بحث های فقهی تا بند «ج» کفایت می کند؛ ولی ما می گوییم باید متن بررسی شود آیا این محتوا با کلام خدا و قرآن و پیامبر تناسب دارد که به این مرحله نقد متن می گویند.
پیامبر صلی الله علیه آله فرمودند: دروغ گوها بر من زیاد شده اگر مطلبی بر من گزارش شد بر کتاب خدا و سنت من عرضه کنید اگر سازگار بود عمل کنید اگر نبود کنارگذارید نفرمود سلسله سند را فقط بررسی کنید. شرط اش این است که انتساب محرز شده باشد
لذا نقد متن به اضافه بررسی سندی و رجالی در یک مجموعه به کمک هم می آنید و هیچ کدام جای یکدیگر را نمی گیرند.؛ چون می خواهیم نسبت به معصوم بدهیم باید این مراحل را طی کنیم.
راه درست جمع این دو با هم است. هر کدام خدشه وارد شود مشکل دارد و قابل استناد نیست.
انتساب با سه بند اول درست می کند و محتوا با نقد متن درست می شود.
ما سه قرن داریم که اطلاعات مان از این سه قرن کم است آخرین متن مکتوب کتاب اصول کافی مربوط به 329 اواخر قرن 3 و اوایل قرن 4 است و کتابهایی که در اختیار کلینی بوده چه کتابهایی است؟ و چه کسانی نوشتند؟ چطور نقل شده؟ و ... اطلاعاتی در دست نیست.
مشکل اصلی این قصه این است که ما در این 300 سال دسترسی واقعی نداریم و از طرف دیگر ائمه علیهم السلام گفتند ما دروغگوهایی داریم که بر ما دروغ می بندند.
موضوعات جلسه بعد:
2.احراز اصالت متن:
3. اعمال قواعد فقه الحدیث: