هفدهمین جلسه درس " گفتار مطالعات عالی زنان "

بسمه تعالی
جلسه هفدهم
مباحث اجتماعی زن در قرآن
در قرآن موضوع حضور اجتماعی زن در عناوین مختلفی مانند: هجرت، کسب و کار، امر به معروف و نهی از منکر و بیعت آمده است.
پس مباحث اجتماعی در حوزه زنان را می توان در 3 قلمرو تقسیم کرد.
1. کسب و کار
2. فعالیت های سیاسی
3. مسائل قضایی و کیفری
حوزه اجتماعی مربوط به زن
1. کسب و کار؛
وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا
شغل: چوپانی دختران شعیب
داستان مباهله: داستان مباهله هم جنبه اجتماعی و هم اعتقادی دارد؛ حضور زنان در این واقعه اجتماعی قابل تامل و توجه است.
2. سیاسی
بیعت زنان:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ممتحنه/ 12
شرک نورزید و سرقت نکنید و زنا نکنید و بچه هایتان را نکشید و افترا نبندید
موارد بیعت اصول و کلیات زندگی است و همه، جنبه های سلبی دارند. خداوند در این آیه زنان مومن و باایمان را به انجام ندادن مهمترین موارد فرا می خواند.
نکته ای در مورد لا یعصینک فی المعروف:
معروف به معنای واجبات نیست و امر به معروف و نهی از منکر امر به واجب و نهی از حرام نیست، نسبت آنها عموم و خصوص من وجه است معروف به تعبیر امروزی هنجارهای اجتماعی است چیزی که از نظر فضای عمومی جامعه خوب تلقی می شود که ممکن است واجب باشد و ممکن است نباشد.
اینکه ما منحصر به واجبات فقهی می کنیم با ادبیات قرآن سازگاری ندارد!
لایعصینک فی المعروف یعنی؛ در هنجارهای عمومی نافرمانی و سرکشی نکنید. ( در اینها اصلا بحث حجاب نیست اگر بحث حجاب اینقدر جدی بود یک بندش باید به آن اختصاص می یافت در حالی که محورهای بیعت حقوق اجتماعی است و از عبادات و امور فردی سخنی گفته نشده است. ( این سوره قبل از احزاب و موضوع حجاب است)
در بحث پوشش و حجاب 3 یا 4 محور باید توجه کرد
( در قرآن پوشش 2 محور از قرآن باید توجه کرد 1. محورهای بیعت حجاب ذکر نشده، 2. در سوره احزاب ذلک ادنی من یعرفن يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا
لزوم جلباب و علت آن «ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین» آمده است
در سوره نور آیه 31 و 32 قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
در سوره مبارکه نور علت؛ ذلک ازکی لهم آمده است
در این دو سوره تعلیل ها متفات است؛ در سوره مبارکه احزاب، جلباب وقتی مطرح می شود برای آن یک علت اجتماعی ذکر می شود ولی در سوره مبارکه نور برای بحث های عفاف و جلف نبودن تعلیل انسانی آمده که باعث رشد انسان است.
یعنی؛ برای عفت یک علت درونی و برای پوشش یک علت بیرونی و اجتماعی می آورد حالا اگر شرایط اجتماعی عوض شد و دیگر زنان مورد ایذا واقع نشدند علت منتفی است پس حکم هم منتفی است اما آنچه که مربوط به عفت است هیچ وقت از بین نمی رود چون لازمه ی رشد است و لایضربن بارجهلن ... نمی گوید راه نرود بلکه می گوید بد راه نروند در واقع اینها جزء تبرج است. این بیرون رفتن آثار و تبعات نداشته باشد لیعلم ما یخفین ... تا امور پنهان آشکار نشود.
این دو علت معنی دار است.
3. در آیه 60 سوره مبارکه نور وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ زنان مسن را از داشتن حجاب استثناء می کند زنانی که از سن ازدواج آنها گذشته، اینها اشکال ندارد بدون لباس باشند البته غیر متبرجات، اینها لازم نیست جلابیب و خمار را این گونه داشته باشند استثناء ایجا ثوب و لباس است. حداقلی که جزء تکلیف است برای همه هست ولی برای اینها نیست.
4. خداوند در قرآن از زنان متفاوتی صحبت کرده اما از پوشش آنها و مقدار پوشش آنها سخنی نگفته است. از دختران شعیب از مریم علیها سلام)
حکومت داری زنان:
إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ نمل/ 23
به راستی من زنی را یافتم که بر آنان حکومت می کند، و از هر چیزی [که از وسایل و لوازم حکومت و قدرت است] به او داده اند و تختی بزرگ دارد
در قرآن آمده ملکه سبا در کارهایش اهل مشورت با دیگران و تصمیم گیری است، از آینده نگری اش قرآن سخن می گوید. اگر ما معتقدیم که قرآن برای تمام واژ ه هایش منطقی دارد پس باید در این آیات هم منطق اش را بپذیریم مخصوصا در این آیات که هیچ گونه نقدی بر آن وجود ندارد و این قابل تامل است.
امر به معروف و نهی از منکر:
در قرآن 11 آیه در مورد امر به معروف و نهی از منکر آمده است و فقط در یک آیه از آن به عنوان ولایت ذکر شده است و در آن آیه زن و مرد را تفکیک کرده است. وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ توبه/ 71
به ذهنم می رسد امر به معروف و نهی از منکر ناظر به قدرت است لذا بحث ولایت در آن مطرح می شود. سوال اینجاست چه کسی بر چه کسی ولایت دارد؟
حوزه های امر به معروف و نهی از منکر
حکومت بر مردم از باب اجرا و الزام بر قوانین
مردم بر حکومت از باب مشروعیت حکومت
مردم نسبت به مردم؛ آدم های هم سطح که بر یکدیگر ولایت ندارند و چون از لوازمات ولایت، امر و نهی است و در امر و نهی طلب عالی از سافل نهفته است پس باید آمر به معروف و ناهی از منکر ولایت و قدرت داشته باشد
در این آیات هم زن و هم مرد می توانند امر به معروف و نهی از منکر کنند و پیش فرض امر و نهی هم یک نوع ولایت است.
البته ما خیلی وقتها مواردی را مصداق امر به معروف قرار می دهیم که در حقیقت مصداق امر به معروف نیستند؛ آنها یا از مقوله ارشاد جاهل اند یا از مقوله تبلیغ یا فرهنگ عمومی است.
نکته دیگر در مسئله امر به معروف: امر به معروف در قرآن و دستورات دینی یک فریضه همگانی است و در آن هویت فردی و استقلال انسان پذیرفته شده است نه مثل زندگی قبیله ای جاهلی و نه مثل جامعه مدرن حزبی است که در آن فرد هویت ندارد.
در قبیله رئیس قبیله و در حزب مسئولین حزب تصمیم گیرنده هستند.
امر به معروف و نهی از منکر استقلال بخشی به هویت فردی است و این نکته بسیار مهمی در ادبیات دینی است لذا جامعه حزبی مطلوب آرمانی نیست ولی می تواند جامعه گذر باشد.
3. قضایی و کیفری:
4. وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى بقره/ 282
در آیه 282 سوره مبارکه بقره بحث شهادت زنها مطرح است. در آیات قرآن آمده اگر قرضی گرفتید بنویسید و عادلانه بنویسید و خودداری نکنید از نوشتن، علاوه بر نوشتن دو تا مرد شاهد بگیرید اگر دو تا مرد نبودند یک مرد و دو زن را به شهادت بگیرید تا اگر یکی فراموش کرد دیگری به یاد آورد.
شهادت زن نصف شهادت مرد است!
دو نکته: موضوع آیه، مرحله تحمل شهادت است نه ادای شهادت، تحمل یعنی اگر اتفاقی می افتد افرادی می روند و امضا می کنند به آن مرحله، تحمل شهادت می گویند.
ادای شهادت این است که این دو نفر اختلاف کردند و پیش قاضی رفتند و شکایت کردند حالا باید اینها شهادت بدهند. آیه معترض این مرحله نیست اشاره به مرحله استشهاد دارد.
سوال: آیا در مرحله ادای شهادت هم باید دو زن باشد؟ خیر چون آیه می فرماید اگر یکی فراموش کرد دیگری یادآوری کند لذا در مرحله استشهاد باید دو زن باشند.
نکته 2: این آیه تعلیل است، علت اش کجاست؟ ان تضل احداهما ... اگر یکی یادش رفت دیگری به یادش بیاورد فعل مضارعه با أن ناصبه در محل تعلیل است. مشابه همین در سوره حجرات است همانند خبر واحد ان جائکم فاسق ..... ان تصیبا قوما ....
همه اصولیون «ان تصیبوا ..» را علت گرفتند اگر فاسق خبر آورد و یقین کردیم درست است بررسی لازم نیست اگر ترسیدیم که اعتماد به فاسق پیامدهای بدی به دنبال دارد چون ممکن است خبرها را وارونه جلوه دهد پس تحقیق لازم است.
در حقیقت حکم دائر مدار علت است. آیه شهادت مانند سوره مبارکه حجرات است ان تضل احداهما دو زن را شاهد بگیرید که اگر یکی یادش رفت دیگری یادآوری کند. حالا اگر در جامعه ای زنان اهل حساب و محاسبه شدند باز نمی توانیم بگوییم دو تا زن برابر یا یک مرد است.
توجهی که در فقه نمی شود این است که همه علت ها را حکمت می گیرند چون ما که نمی توانیم به همه جوانب حکم اشراف پیدا کنیم در حالیکه بین علت و حکمت تفاوت وجود دارد. حکم دائر مدار حکمت نیست ولی دائر مدار علت است.
مثلا تا زمانی که سرما خوردگی دارید ترشی نخورید! این رابطه علت و معلولی است
سیاق ان ناصبه با فعل مضارع نشانه تعلیل است حالا اگر علت باشد حکم هم هست اگر علت از بین رفت حکم هم منتفی می شود یعنی با توجه به شرایط، حکم تغییر می کند.
تغییر حکم جاودانگی قرآن را از بین نمی برد. سخن جاودانه منطق اش جاودانه است؛ مثلا در آیه قوامیت ممکن است برخی اوقات مرد رئیس باشد برخی اوقات زن، اما شرایط ریاست، منطق ثابت آیه است.
اگر در سخن خداوند یا معصومین علیهم السلام علت را ذکر کردند ما مجاز نیستیم آن را حکمت بگیریم مثل اینکه فعل امر ظهور در وجوب دارد و ما آن را اباحه بگیریم!