سیزدهمین جلسه درس " گفتار مطالعات عالی زنان "

شناسه نوشته : 27256

1398/09/16

تعداد بازدید : 286

سیزدهمین جلسه درس

بسمه تعالی

درس گفتار مطالعات عالی زنان

جلسه سیزدهم

ادامه مباحث خانواده

محور چهارم: قوامیت:

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ

مباحث موجود در آیه:

v    سرپرستی خانواده از آن کیست؟!

v    محدوده نشوز

v    تنبیه بدنی زن

v    مستند بحث قوامیت تفاوتها است

در مباحث فقهی و قانون مدنی ایران، مرد قوام زن دانسته شده و بر اساس آن حقوق و تکالیفی بر مرد و زن وضع می شود. از جمله آنها؛ تنبیه زن توسط مرد در صورت نشوز زن و وظیفه زن در تمکین عام و تمکین خاص در برابر مرد است.

برخی برای توضیح آیه، تصرفاتی در عبارات آن انجام داده اند  مثلا «الرجال قوامون علی النساء» را «قوامون بامر النساء» معنی می کنند یعنی؛ مردها عهده دار کار زنان هستند.

یا «ضرب» را به معنی قهر کردن و ملاطفت و ... می گیرند.

توجه داشته باشیم در مقام تفسیر یک متنی که پیش فرض ما فصیح بودن آن متن است نباید چنین تصرفاتی را انجام دهیم.

معنای «علی» استیلا است

معنای ضرب تنبیه است

باید به قواعد زبانی پایبند باشیم الفاظ، معنایی اصلی در هر زبانی دارند. اگر بخواهیم از معانی اصلی خارج شویم باید مستدل باشد و گرنه باب فهم مشترک از بین می رود.

مثلا پیش فرضی داریم که پدران انبیاء باید موحد باشند. به همین دلیل تصرفاتی در معنی « أب» انجام می دهیم و پدر را در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام عمو معنا می کنیم. سوال اینجاست این پیش فرض را از کجا آورده ایم؟!

باید ببینیم تأکید آیه و آورده جدید آیه چیست؟ آیه تاکید بر قوامیت مردها دارد یا منطق قوامیت را بیان می کند؟

آیه در جامعه ای نازل شده که مردان همواره رئیس خانواده بوده و همگان آن را به عنوان یک اصل پذیرفته بودند؛ پس موضوع قوامیت مردان بر زنان، نمی تواند تاکید دوباره آیه باشد.  آنچه ره آورد جدید آیه است منطق قوامیت است. قوامیت مردان بر زنان مفروض آن جامعه است. مطلب تاسیسی آیه «بما فضل الله بعضهم علی بعض» است  که دلیل قوامیت می باشد هر کسی این دو ویژگی را داشته باشد رئیس خانواده می شود. اگر مردی این دو ویژگی را نداشت، نمی تواند قوام خانواده باشد. تفاوت فیزیکی زن و مرد که نمی تواند تنها منطق و ملاک قوامیت باشد.

«باء» در بما فضل الله بای سببیت است که منطق قوامیت را بیان می کند که دو رکن دارد: 1. توانایی 2. نان آوری

آیا آیه فقط توانایی مردان را می گوید یا عام را مطرح می کند؟!

به نظر من عام است چون ضمیر به مجموع رجال و نساء برمی گردد

دلیل: ضمیر «بعضهم» یا به رجال یا به نساء یا به جمع رجال و نساء برمی گردد.

به نساء نمی تواند برگردد چون هم به لحاظ ظاهر و هم محتوا سازگار نیست. معنای آیه می شود « چون بعضی زنها برترند پس مردان رئیس هستند!»

اگر به رجال برگردد، از نظر ظاهری درست است اما از نظر محتوایی غلط است؛ چون برتری بعضی مردان باعث نمی شود که همه مردان رئیس شوند!

به مجموع رجال و نساء برگردد، این با ظاهر و معنای آیه سازگارتر است؛ یعنی بعضی از این آدم ها بر بعضی دیگر برتری دارند.

اگر آیه می خواست تاکید را بر الرجال قوامون علی النساء داشته باشد می فرمود «بما فضل الله علیهن» چرا یک عبارت طولانی و مبهم را انتخاب کرده است؟!

پس آیه محدود نکرده است و هرکس توانایی مدیریت دارد و نان آور است رئیس خانواده است. لذا اگر فقیه می خواهد استنباط کند و یا قانون گذار قانونی وضع کند باید بگوید ریاست خانواده از آن مردان است و تبصره بزند که اگر زن نان آور بود و توانایی داشت می تواند ریاست خانواده را بر عهده بگیرد. نه اینکه قانون بدون قید و بدون تبصره مردان را رئیس خانواده بداند.

واقعیت جامعه هم مطلب فوق را تایید می کند. در برخی خانواده ها مدیریت خانواده با زن و در برخی دیگر با مرد است و هر دو مدل مدیریتی در خانواده ها دیده می شود.

مدیریت یعنی؛ جفت و جور کردن اجزای مختلف و این توانایی در برخی خانواده ها در زنان بیشتر از مردان است.

در این آیه قرآن یک قاعده انسانی را می گوید و راه را هم نمی بندد.

 فضل هم فقط اشاره به توانایی های جسمی ندارد و اداراکات و تدبیر و  مدیریت نیز می تواند باشد که این موارد هم شامل زن و هم شامل مرد می توند بشود.

آیه قوامیت را با دو لحن می توان خواند. یا تأکید را روی قوام بیاوریم و بما فضل الله را با لحن آرام تری بخوانیم، یا تأکید در بما فضل الله باشد و قوامیت را با لحن آرام تر بخوانیم. این تغییر لحن می تواند معنای آیه را نیز تغییر دهد.

سخن را باید با سه چیز سنجید: محتوا، موقعیت، لحن

 

نشوز:

این بحث ، ادامه آیه قبل است: واللاتی تخافون نشوزهن

خیلی مفاهیمی که در تعابیر دینی می آوریم حقیقت شرعیه نیست. بحثی در علم اصول داریم که برخی واژه ها حقیقت شرعیه پیدا می کنند. اما واژه «نشوز» یک مفهوم عقلانی است و اگر کسی ادعای حقیقت شرعیه کرد  باید برای ادعای خود دلیل بیاورد. حداقل در دوران نزول قرآن چنین چیزی مطرح نبوده است

نشوز و تمکین دائر مدار هویت و کارکرد خانواده است. اگر مناسبات زن و مرد در طول زمان ها تغییر کند دائره نشوز و تمکین هم تغییر می کنند.

پس نشوز فقط مقید به روابط جنسی نیست و از طرف دیگر هم مربوط به همه مناسبات زن و مرد نیست. اگر زوجین کاری بکنند که آرامش خانواده به هم بخورد نشوز صورت گرفته است. اهداف و کارکردها فراتر از مناسبات جنسی است اما همه مناسبات را هم شامل نمی شود.

علامه طباطبایی قوامیت مرد بر زن را مختص زن و شوهر نمی داند و آن را عام دانسته  و به همه عرصه ها تعمیم می دهد مرحوم حسینی تهرانی نیز کتابی نوشته و منظور علامه را در این آیه شرح و بسط داده است.

از نظر ما آیه محدود به حوزه خانواده است نه مربوط به کل جامعه چون بعد از آن (بما انفقوا) آمده است. چون در همه روابط انفاق به عهده مرد نیست. انفاق زن به عهده شوهر است و علت آن هم دو چیز است : بما فضل و بما انفقوا و اینها مناسب با حوزه خانواده است

نشوز هم که ادامه این مطلب است به همین شکل است پس دائره نشوز مربوط به اهداف خانواده است.

خلاصه مطلب این شد که؛

اولا: قوامیت یک اصل ثابتی برای مرد نیست

ثانیا: اگر هم بگوییم قوامیت برای مرد است یا برای زن است  این یک اصل مستقل نیست بلکه در یک مجموعه است. و این مجموعه را خیلی وقتها فراموش می کنیم قرآن عشرت به معروف را به عنوان یک اصل طرح می کند  نمی توان فقط قوامیت را دید و بقیه اصول مراودات زن و شوهررا در نظر نگرفت.

تفسیر های جزیره ای تفسیرهای غلطی است.

پس اولا قوامیت برای مرد ثابت نیست

ثانیا محکوم به قواعد دیگر مثل معاشرت به معروف است

ثالثا مختص به  خانواده است

رابعا نشوز یک امر عرفی و عقلایی است شرعی نیست  و دائره نشوز آن محدود به اهداف و کارکردهای خانواده است

بررسی واژه فاضربوهن: اگر مرد احساس نشوز کرد چگونه باید رفتار کرد.

چند مدل تفسیر شده:

-        (دیدگاه مشهور) ضرب تنبیه و به عنوان یک حق برای مرد در نظر گرفته و در کتب فقهی قیدهایی برای آن در نظر می گیرند. مانند این که باعث کبودی و شکستگی نشود و ...

-        ضرب را از معنای خود خارج کردند و به معنای قهر کردن آورده اند. تفسیر مرحوم آقای لاری از ضرب معنای سفر کردن است  و می گوید مرد قهر کند و به سفر برود و شاهد مثال از رفتار پیامبر با همسران خود می آورند

-        ابن عاشور این را مربوط به جامعه ای می داند که این کار را طبیعی و غیر عادلانه تلقی نمی کنند. ولی اگر جایی ظلم و تحقیر تلقی شود نباید ضرب صورت بگیرد

-        بعضی می گویند این آیه نسخ شده، در دوره خاصی بوده و بعد به وسیله روایات پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند نسخ شده است

نظر استاد بر نسخ آیه است. (در مقاله استاد که  در کتاب قرآن و مسئله زن بسط داده شده، شرح این ادعا موجود است)

طرح مسئله:

آیه سوم سوره نساء : (مربوط به چند همسری)

و ان خفتم ......

در تفسیر این آیه یک دیدگاه مشهور مفسرین است که چند همسری را یک امر مباح مطلق برای مردان دانسته که محدودیتی ندارد

در مقابل برخی گفته اند این آیه نسخ شده مثل شیخ محمد عبده

این یک جمله شرطیه است که باید بین شرط و جزا یک رابطه عقلایی باشد. نمی شود گفت چون بین دختران یتیم نمی توانید عدالت را رعایت کنید بروید تند تند ازدواج کنید.

کلمه الیتامی در تعابیر قرآن  به معنای فرزندی است که پدر را از دست داده خواه مذکر و خواه مونت باشد، در آیه فقط دختر یتیم نیست بلکه دختر و پسر یتیم است

اگر خانواده های بی سرپرست مورد تعدی و تضییع حقوق قرار گرفتند بحث را جایی می برد که خانواده سرپرست خود را از دست داده آنها را در زیر چتر حمایتی خود قرار دهید. در واقع آیه یک مباح مقید را مطرح می کند.

فایل صوتی 1

فایل صوتی 2