ششمین جلسه از سلسله نشست های " زن در سیرنزول قرآن "

بسمه تعالی
زن در سیر نزول قرآن
جلسه ششم 11/۱۱/۹۷
نکته اول: سوره های قرآن را می توان به ۴ بخش کلی بر اساس ترتیب نزول تقسیم کرد.
بخش اول: هنگامی است که پیامبر صلوات الله علیه و آله دعوت خود را علنی کرده و مسلمانان به شکل مخفی یا شبه مخفی رشد هسته ای دارند. این بخش از سوره مبارکه علق شروع و تا سوره مبارکه حجر که ۵۴ سوره است ادامه دارد.
بخش دوم: در بخش دوم تشکیلات مسلمانان علنی می شودْ این بخش را می توان در سوره های انعام که ۵۵ سوره است تا سوره مطففین که ۸۶ و آخرین سوره دوره مکه است پیگیری نمود.
در این بخش زنان به عنوان یک بخش از اجتماعْ هم مورد توجه عام و هم مورد توجه خاص هستند.
بخش سوم: دوره جامعه سازی استٰ که از سوره مبارکه بقره شروع و تا سوره مبارکه فتح که ۱۱۲ سوره است ادامه می یابد این دورهْ دوره استمرار و تمدن سازی است.
شهید صدر رحمه الله علیه می گوید: پیامبر کارش این بود که گروهی را تربیت کند که آنها بتوانند تشکیل امت اسلامی بدهند.
این نگاه را می توان در فرمایش رهبری هم دید آنجا که می فرمایند: که ما ۵ دوره داریمٰانقلاب ْ نظام سازی ْ تشکیل دولت ْ جامعه دینی و تمدن اسلامی
به نظرم می رسد بخش خوبی از این نگاه را می توان در سیر نزول دید. دوره دولت سازی و جامعه سازی را می توان از سوره های مبارکه بقره تا فتح مشاهده کرد. بخش انتهایی سوره های مبارکه مائده و توبه در مورد تمدن سازی است.
دوره مکهْ دوره انقلاب و نظام سازی پیامبر صلوات الله علیه و آله است. پیامبر در مکه نظامی ساخت که شامل مجموعه ی ارزشها و نهادهای ابتدایی برای خدمت به تشکیل دولت و جامعه اسلامی است.
نکته دوم: وقتی بحث از زن در قرآن می شودٰاین بحث حوزه ی پردامنه ای دارد یک بخش آن مربوط به بررسی کل جامعه استْ در جامعه ای که تلاش ها همه برای تغییر است تغییری که هم شامل زنان و هم شامل مردان می شود این جامعه ترکیبی از زن و مرد است و بر خلاف مردانْ مسئله زنان به صورت جدی مورد توجه قرار می گیرد.
چون زنان در جامعه جاهلی سهم اجتماعی بسیار اندکی داشته و مورد تحقیر قرار می گرفتند ولی قرآن زن را تکریم کرد و به او شخصیت دادٰ در حالی که این ادبیات در مورد مردانْ کودکان و والدین وجود ندارد.
قرآن مانند دیگر کتب آسمانی در کنار موضوع رسالت پیامبر و بحث توحید و معادْ رفتار غیر انسانی با زن را مطرح می کند در سوره مبارکه تکویر می فرماید: و اذا الموده سئلت بای ذنب قتلت
در دوره اول به زن به مثابه بخشی از جامعه ای نگاه می کند و در کنار مردان او را هم مورد خطاب قرار می دهد. در این دوره از جنس مشترک سخن می گویدٰانسانْ بشر و روح و در بیان این مطالب اصلا تفکیکی قائل نمی شود.
نکته سوم: دوقطبی سازی جامعه
در سوره مبارکه انعام که ۵۵ سوره است آغاز شکل گیری دو قطبی سازی رسمی در جامعه می باشد. در جریان این دو قطبی سازی باید مومنان اعم از زن و مرد دیده شوند. در این سوره مدام رفتارها و اعتقادات کافران را مورد هجمه و انتقاد قرار می دهد. گفتمان شرک را به چالش می کشاند.
چند آیه اول نگاه اثباتی به خدا دارد و در آیات بعدی به چالش کشاندن کافران است «ثم الذین کفروا بربهم یعدلون» کافران برای خدا عدل قرار می دهند
خداوند بر اساس سیر نزولْ اول گفتمان اسلامی را تعریف می کند و بعد می گوید که مشرکان و کافران در کجای این گفتمان قرار دارند.
خداوند از آغاز دو قطبی از این ادبیات استفاده می کند و از نظر سیاسی و اجتماعی برای ما پیام دارد اگر می خواهید با جامعه ای درگیر شوید اول موضع خود را بگویید و بعد موضع کفار را در برابر خود نشان می دهد.
مهمترین مسئله این است اولا هویت دو جبهه را روشن کنید. در ۵۴ سورهْ موضع گفتمان دینی روشن شد در سوره ۵۵ موضع جریان مقابل را می گوید آن وقت شروع کنید مواضعْ دیدگاهها و رفتارها جبهه مقابل را مورد هجمه قرار می دهد.
در این سوره بیش از ۲۰ بار از قل استفاده شده یعنی از آنها استنطاق کن به آنها بگو در سوره انعام دو جا می فرماید: این صراط مستقیم من است
مشکل ما در برابر گفتمان کفر این است که تعبیر روشن از هویت خودمان نداریم! یکی از کارهای سوره انعام این است که به ما یاد می دهد به چه بخش هایی توجه کنیم و چگونه توجه کنیم و از خود چه چیزهایی را بروز دهیم.
در این سوره جامعه ی رقیب را جداسازی و طبقه بندی می کندٰبرخی ظالمْ برخی مشرکْ برخی تصمیم به آزار پیامبر دارند و برخی می خواهند بدون تهیه لوازم گوش دادن گوش بدهند و می فرماید پیامبر در برابر هر کدام چه موضعی می گیرد
نکته چهارم: وا›ه های مردانه
اما یکی از مسائلی که ممکن است در ذهن ایجاد شود وا›ه هایی که به نظر مردانه می آید!
آنها اشکالشان است اگر راست می گوید چرا فرشته نازل نمی شود؟
«و لو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا و للبسنا علیهم ما یلبسون»
اگر ملک قرار می دادیم او را مردی قرار می دادیم!
یا آیه «رجال لا تلهیهم .....»
رجال به چه معناست؟
وا›ه شناسی رجل مهم است مخصوصا در برخی جاها اهل سنت از این وا›ه استفاده های نادرستی کرده و می گویند مثلا زنان نباید به مسجد بروند.
رجل گاهی به معنای کسی است که دو پا دارد و روی دو پا راه می رود
معنای دیگر آنْ انسان کامل استْ شخصی که به کمال رسیده است شخصیتی که برپا شده و به کمال رسیده است.
حال نگاه کنید در آیات آیا اشاره اش به کمال است یا اشاره به مرد در برابر زن است؟
در ذیل آیه «رجال لا تلهیم تجاره و ...»
تبیان می گوید: امام ابی عبدالله علیه السلام می فرماید: قومی که این گونه است ....
هر چه روایت از شیعه داریم اشاره به قوم دارد اصلا در تعابیر زن در برابر مرد به کار نرفته است.
بر خلاف روایت در درالمنثور که زنان را حتی از مسجد هم منع می کند.
در من لا یحضره الفقیه از قول امام صادق علیه السلام همین مطلب تائید شده است.
اصلا انسان در برابر ملک است تناسب حکم و موضوع باید رعایت شود. بحث بر سر جنس مرد در برابر جنس زن نیست!
نکته پنجم: بیان احکام
فکلوا مما ذکر اسم الله
در یک قطعه ای از زمان مشرکین حیوانات را به نام بت ها سر می بریدند در سوره انعام آمده که شما زن یا مرد از این به بعد اجازه استفاده از گوشتی که به نام غیر خدا ذبح شده را ندارید
شما ای زن! حق خوردن گوشت به نام غیر خدا را ندارید. خانه هم دو قطبی می شود.
نکته ششم: گناهان آشکار و پنهان
و ذروا ظاهر الاثم و باطنه ....
شما اجازه گناه ظاهری یا باطنی را ندارید.
مجموع این سلب ها و اثبات ها می شود و هذا صراط ربک مستقیما این صراط مستقیم است.
البته این صف بندی ها بر اساس قرآن است برخی را کلی طو برخی جزئی می گوید. (مثل گوشت)
نکته هفتم:
و کذلک زین لکثیر من المشرکین قتل اولادهم لیردوهم و لیلبسوا ...
منظور از شرکا در تشریعْ بت نیست. بت که حرف نمی زد شریک در قرآن کسی است که نقشی دارد و از او تبعیت می شود اگر تبعیت از شیطان می کند این انسان عبد شیطان می شود
بزرگان اینها می آمدند و فلسفه بافی می کردند و کشتن فرزند را به پای بت زینت می دانستند
زنان و مردان جامعه جاهلی همه آماده برای کشتن فرزندان بود و قرآن در اینجا تصریح به این مطلب دارند.
و قالوا ما فی بطون انعام خالصه لذکورنا و محرم علی ازواجنا و ان یکن میته فهم فیه شرکاء ...
یکی از احکام آنها این بود که آنچه در شکم انعام است مخصوص مردان است و برای همسران حرام است تنها هنگامی زنان ما شریک این جنین ها می شدند ک اینها مرده بودند میته ...
این تحقیر اجتماعی زنان در آن دوران بوده است.
و باز در مسئله قتل اولاد را پیش می کشد و می فرماید با سفاهت تمام و بدون هر گونه علمیْ بچه ها را می کشتند قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفها بغیر علم و حرموا ما رزقهم الله افتراء علی الله
اینها از ترس فقرْ اولاد خود چه پسر و چه دختر را می کشتند.
و بعد
۸ جفت را مطرح می کند ( ثمانیه ازواج ) مشرکان مذکر را حلال و مونث را حلال می دانستند اینها را خدای متعال مورد انتقاد قرار می دهد.